Friday 26 June 2009

Minnie and Moskowitz



ميني و مسكوويتز
تمام فيلم هاي جان كاساوتيس، كارگردان مستقل آمريكايي، حول اين مسأله شكل گرفته اند: شخصيت هايي در جستجو براي يافتن كسي كه به آن ها عشق بورزد. نياز آن ها براي مورد دوست داشتن قرار گرفتن بسيار قوي تر از نيازشان به دوست داشتن است. از ديدن شخصيت هاي او غافل گير نشويد چرا كه همه اين شخصيت ها – حتي خود كاساوتيس در اين فيلم ها – اندكي خل وضعند.
كاساوتيس يكي از بزرگ ترين درام پردازان سينماي آمريكاست و با بازيگران و روايت هاي ساده اما پركشش خود، با همان ظرافتي برخورد مي كند كه برگمان با حكايت هاي ثابت و مكرر خويش از سوئد. اما نكتۀ مهم دربارۀ كاساوتيس اين است كه اگر به فيلم هاي او به عنوان كمدي نگاه نكنيد، كاملاً مأيوس و دلزده خواهيد شد.
مسئوليت اين تناقض – درام هاي كميك! – بر عهدۀ خود جان كاساوتيس است، اما نتيجه اين زبان سينمايي شباهتي به هيچ فيلم ساز ديگري در تاريخ سينما ندارد. تماشاي كاساوتيس يعني تماشاي عجيب ترين و شرم آورترين لحظات زندگي روزمره، زمان هايي كه شخصيت ما از زير سيطرۀ عقلمان خارج شده و احساساتي كاملاً دروني و بعضاً سركوب شده آن را به پيش مي برند.


* * *
ميني و مسكوويتز فيلمي است كه كاساوتيس در 1971 ساخته است.
كاساوتيس "زخم" و زخم خوردن در مفهوم مادي اش را بهانه اي براي نشان دادن زخم هاي دروني و آسيپ پذيري قهرمان هايش مي كند.

"جنون" بهانه اي براي جدا افتادن شخصيت ها و برجسته شدن خصوصيات ويژه هر كدام مي شود.
"الكل" براي گفتگوهاي نيش دار، واكنش هاي آني و احساسات مهار نشده در همۀ فيلم هايش حاضر است.

همه در جستجوي همدم هستند، حتي آدم هايي در سراشيبي عمر.

نماهاي بسته از حرافي هاي آدم هاي خل مآب در فيلم هاي او فراوان است.

قاب هاي بسته به خصوص در فضاهاي داخلي رويكرد بصري اصلي اوست. محيط به اين شكل به تنگي دل شخصيت ها مي افزايد.

زلمو (وال اوري) در اين فيلم به طرز عجيبي آدم را ياد مردهاي مشهدي مي اندازد.

او هميشه با گروه ثابتي از بازيگران كار مي كرد كه همه نزديكانش بودند. مهم ترين آن ها زنش رولندز و دوستش سايمور كسل هستند.

در فيلم هاي او بيشتر از هر فيلم اكشني آدم ها يكديگر را كتك مي زنند. ما به هم آسيب مي زنيم و كاساوتيس اين آسيب هاي عاطفي را با درگيري فيزيكي نشان مي دهد. در عين حال اين درگيري ها گاهي به معاشقه نيز شبيه مي شوند.

مثل فيلم ديگر كاساوتيس، شب افتتاح، ميني و مسكوويتز با يك كلايمكس كميك به پايان مي رسد و در انتها يك اپيلوگ (موخره) بسيار شنگول ظاهر مي شود.

كاساوتيس در هر نما جينا رولندز را مي پرستد. درست همان طور كه گدار، آنا كارينا را مي ستود.

No comments:

Post a Comment